روز شمار تولد فرزندم

بدون عنوان

سلام امروز سه شنبه 10 اسفندماه هست و آرشیدای عزیزم کنار من مثل فرشته ها خوابیده . هفتم اسفند برای همیشه تو قلب من ثبت شد چون تو اینروز خدا زیباترین گلش رو بهم هدیه داد. بعد از 9 ماه انتظار و استرس بالاخره ساعت 12و40 دقیقه روز شنبه 7 اسفند95 آرشیدای عزیزم رو دیدم . همونطور که فکر میکردم زیباترین دختریه که تا حالا دیدم . از همون لحظه اول که دیدمش گویا هزار ساله که میشناسمش . توی این چند روز خیلی درد داشتم و نتونستم اینجا بیام و برای آرشیدای عزیزم بنویسم ولی الان مینویسم که خیلی خیلی دوست دارم کوچولوی نازنینم . داداش عرشیا میگه هنوز باور نداره که تو پیش ما هستی و هر روز هزار برابر بیشتر از روز قبل دوست داریم . حالا من و بابا احمد...
10 اسفند 1395

بدون عنوان

سلام دختر عزیزم   امروز دهم بهمن ماهه . و دیگه کم کم داریم نزدیک میشیم به دیدن روی ماه شما الان که دارم این مطلب رو مینویسم شما چنان دست و پا میزنی که نگو . دیگه معلومه حسابی جات تنگ شده  عزیز دلم ما همگی خیلی منتظریم روی ماهت رو ببینیم خدا کنه این چند هفته باقیمونده هم به خوبی و خوشی بگذره و شما سالم و سلامت به این دنیا پا بذاری حس کسی رو دارم که قراره عزیزش رو بعد از 9 ماه ببینه  خیلی دلم برات تنگ شده هممون همینطوریما بابا احمد داداش عرشیا که نگو  دیگه صبر هممون تموم شده  دوست داریم این مدت هم سریعتر تموم بشه  و روی زیبات رو ببینیم  به امید اونروز زیبا ...
10 بهمن 1395

بدون عنوان

سلام مامانی  سلام دختر گلم  اینبار واقعا مامانی رو ببخش  الان یکماه و 8روز از آخرین پست من میگذره . خیلی درگیر بودم مامانی . کارم تو اداره و خونه زیاد بود . یه مدت هم کلا اینترنتم قطع بود . خلاصه که واقعا شرمنده گل روتم دخترم . تو پست آخر گفتم بهت قراره برای خانوم خانوما بریم خرید . بلللله رفتیم یه عالمه وسایل خوشگل خریدیم . دیشبم دوباره رفتیم خرید . از سری اول خریدمون یسری عکس دارم برات میذارم . امیدوارم از خریدمون خوشت بیاد  عکسای بیشتر از خریدای دیگمون هم میذارم بذار دارم کمدت رو میچینم وقتی تموم شد عکس میذارم برات. آرشیدای عزیزم نمیدونی هنوز نیومده چه انرژی و نشاطی اومده تو خونمون . ر...
28 آذر 1395

بدون عنوان

سلام آرشیدای عزیزم سلام دختر زیبا من امروز پنجشنبه بیستم آبان ماه هست . هوا خیلی سرد شده . من سعی میکنم لباس گرم بپوشم خدای نکرده شما سرما نخوری . ایشالا همین روزا قراره بریم برای دختر گلمون لباس بخریم . دوست دارم زیباترین لباسها رو برات بخرم . چون لایق زیباترینها و بهترینهایی. نهایت سعیم رو هم میکنم تا قندم رو کنترل کنم تا خدای نکرده برای عزیز دلم اتفاقی نیفته. در حال حاضر تنها و تنها آرزوی من سلامت شماست .  
20 آبان 1395

هفته 21 بارداری

سلام دختر گلم  سلام آرشیدا خانم سلام بانوی زیبای آریایی خبر خبر بالاخره من و بابا احمد تصمیم گرفتیم به انتخاب داداش عرشیا احترام بگذاریم و آرشیدا رو که اسمی برازنده دختر زیبامون هست رو انتخاب کنیم . امیدوارم که خوشت بیاد مامانی آرشیدا جان این روزها اصلا حالم خوب نیست . بعد از دوبار آزمایش خون متوجه شدم که به دیابت بارداری مبتلا شدم و خیلی خیلی نگرانم. نگران سلامتی دختر کوچولوم هستم . امیدوارم که این چند ماه باقیمانده به خیر و خوشی بگذره و شما به سلامت کامل به دنیا بیای و این استرس من هم از بین بره . راستی چند روزیه که تکونها رو حس میکنم ولی تا میام بابایی و داداشی رو صدا کنم ببینن دیگه تکون نمیخوری . نکنه قایم موشک...
9 آبان 1395

بدون عنوان

سلام خانم کوچولو خوبی مامانی امروز یکشنبه 18مهر95 هستش و سن شما الان تقریبا 20 هفته است . شنیدم بجه ها تو این سن باید لگد بزنن و کلی جنب و جوش داشته باشن ولی شما اصلا از اینکارا نمیکنی معلومه حسابی خانومی و آروم .  قربونت برم . این روزا محرمه و داداش عرشیا و بابا احمد شبا میرن هیئت و مامانی تو خونه تنها میمونه تا برگردن . ولی وقتی شما بیای دیگه مامانی تنها نیست .  نمیدونی چقدر لحظه شماری میکنیم برای دیدنت . مخصوصا داداش عرشیا که دیگه یه کوچولو حوصلش سررفته . و همش میپرسه مامان چند هفته گذشته ؟ چند هفته مونده ؟  خلاصه همه ما منتظر دیدن روی زیبای شما هستیم .  با تمام وجود دوستت دارم عزیزم .&nb...
18 مهر 1395

بدون عنوان

سلام آبجی کوچولوی من برات آرزو سلامتی میکنم عزیزم  من معذرت میخوام که خیلی وقت بوده چیزی برات ننوشتم و شرمنده ام   دوست دارم هر چی زودتر به دنیا بیای و من روی گلت رو ببینم وقتی فهمیدم شما یک دختری خیلی خوشحال شدم داداش عرشیا خیلی دوستت داره اصلا مگه میشه داداشی تو دنیا باشه و خواهرشو دوست نداشته باشه من که شمارو خیلی دوست دارم من هنوز نمیدونم که اسم شما خانم کوچولو چی میشه من گفتم آرشیدا که به اسم من بیاد مامانی گفت لیدا وبابایی گفت عسل  اگه میشه شما به من بگو که کدوم رو دوست داری؟؟؟ تا من به مامانی و بابایی بگم اسمتو انتخاب کنیم اهان داشت یادم میرفت من یه عالمه شعبده بازی یاد گرفتم و تا اون موقع بیشتر...
5 مهر 1395

بدون عنوان

سلام عزیز دلم  واقعا بهت یه عذرخواهی بدهکارم . از آخرین پستم حدود یکماه میگذره و من شرمنده گل روت هستم که تو این مدت نتونستم چیزی برات بنویسم . دلیلش خیلی چیزا میتونه باشه . یکیش اینکه یه مدت مسافرت بودیم و من وقت نداشتم . 23 تا 26 شهریور خانوادگی بهمراه امیرعباس جان رفتیم مسافرت . اول همدان بعدش سنندج و کرمانشاه . مسافرت خوبی بود ایشالا مسافرت بعدی شما هم تشریف دارید . راستی من 28 ام شهریور رفتم دکتر . داداش عرشیا از خانم دکتر (علی محمدی) خواست تا بنویسه من برم سونوگرافی چون دوست داشت مطمئن بشه که شما دختری یا پسر .  خانم دکتر هم وقتی اصرار داداشی رو دید نوشت . 29ام همگی باهم رفتیم سونوگرافی . داداش عرشیا...
5 مهر 1395