بدون عنوان
سلام عزیزم
خیلی وقته که مطلبی برات ننوشتم و باهات صحبت نکردم
امروز دوشنبست 11 مرداد 95 . داداش عرشیا به یه چیزایی شک کرده بود که دیروز وقتی از بودنت براش گفتیم مطمئن شد .کلی ذوق کرد و گل از گلش شکفت . پست قبلی رو هم برات نوشت .
کوچولوی نازنین اگر بدونی داداشی چقدر خوشحال شد که قراره تو بیای و از تنهایی در بیاد . اگر بدونی هر سه تاییمون چقدر منتظرتیم . اگر بدونی چقدر هنوز نیومده دوستت داریم . لحظه شماری میکنیم برای اومدن و دیدنت .
نمیدونم تو فرشته کوچولو دختری یا پسر ولی هرچی که باشی مهم نیست مهم اینه یه گلی باشی عین داداش عرشیا با ادب مهربون خوب دلسوز .
حالا وقتی اومدی میبینی که چه داداش مهربون و گلی داری . من که عاشقشم
راستی بابا احمد بهم سفارش کرده بود تو این پست بهت بگم که خیلی دوستت داره و چقدر دوست داره زودتر ببینتت .
بابا احمد آقا عرشیای گل فرشته کوچولو اندازه تمام دنیا دوستتون دارم
من با شما خوشبخت ترین بانوی زمینم